روستای زروند همیشه زادگاه بزرگانی بوده که در دوران خود مطرح و برجسته بوده و هم اکنون نیز از آثار بجا مانده از آن بزرگان استفاده بسیاری می شود.یکی از شخصيتها و مفاخر بزرگ جهان اسلام، روحاني عاليقدر و عالم برجسته و مرجع بزرگ تشيع، حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالرحيم زروندي مي باشد كه در جوار بقعه متبركه امامزاده قاسم روستاي گرماب مدفون است .من از بزرگان روستا خاطرات زیادی از این عالم برجسته شنیده ام که تقوا و زهد آن بزرگوار رو به ما نسل جدید ها نشان می دهد. برای شادی روح آن بزرگوار صلواتی قرائت فرمایید.
از شما خواهشمندم اگر کسی مطلبی درباره این مرد بزرگ و عالم وارسته دارد برای ما در قسمت نظرات بنویسد.با تشکر
تصویری که در زیر مشاهده می کنید مربوط به مکانی خاص در نزدیکی روستا می باشد. این مکان که به کفچ آغال چغک مشهور است سندی است بر اصیل بودن خاطرات کودکی همه ما و برگی است شیرین در دفتر خاطرات ناب کودکی همه بچه های روستا از قدیم تا هم اکنون.
همه کسایی که در روستا زندگی می کردند یا مدتی در روستا بوده اند محال است که از این مکان خاطره نداشته باشند.من خودم خاطرات زیادی از این مکان دارم که در شرح این مکان تنها به خاطره ای زیبای از یکی از بچه های روستا که زحمت کشیده و برای ما نوشته اند بسنده می کنم.
برای مشاهده کامل تصاویر و خاطره لطفا به ادامه مطلب رجوع کنید.
این خاطره که مربوط به سه سال قبل می باشد رو خود حسن آقا نوشته و من فقط تایپش کردم.
نویسنده : حسن زروندی ......( 13 ساله)
عنوان خاطره: بعدالظهر به یاد ماندنی
بسمه تعالی
یک روز از روزهای تابستان که هوا خیلی گرم بود،من و یکی از دوستانم گوسفندانمان را از باربندمان بیرون آوردیم و راهی کفچ آغال چوغک شدیم.چون شنیده بودیم آنجا خیلی علف زیاد داره.در حین رفتن به آنجا تلخمون هایمان را از زیر لباسمان در آوردیم.راستی این را نگفته بودم،ما واسه اینکه شورای روستایمان تلخمونهایمان را نبیند و نگیرد،انها را زیر لباسمان قایم گرده بودیم.
من یک سنگ را برداشتم و در کاسه تلخمون گذاشتم و یک چغک را هدف گرفتم.
ناگهان کاسه تلخمون را رها کردم ، نزدیک بود به چغک بخورد...حیف شد نخورد.دوستم به من گفت :
خیلی وقت بود که تصمیم داشتم تصاویر قدیمی رو از بین اهالی روستا جمع آوری کنم و بر روی وبسایت قرار بدم که هر بار به دلایلی این کار زمانبر، امکان پذیر نبود. اما به کمک یکی از دوستان عزیز (حسن زروندی) این کار رو انجام دادم و تصاویر رو جمع آوری کردم که با فرصت مناسب بر روی وبسایت قرار خواهم داد. این تصاویر که غالبا مربوط به زمان جنگ تحمیلی است به صورت مجموعه ای در چند بخش برای نمایش عموم قرار خواهد گرفت.
کار دیگری که در صدد انجام آن هستم تصویر برداری نقاطی از روستا است که ممکنه هر کدوم از ما از آن قسمت ها خاطراتی داشته باشیم.مثل کفچ آغال چغک یا صحرا و یا کوچه باغ. انشالله که بزودی و در فرصت مناسب این کار نیز پایان یافته و بتوانم تصاویری نابی رو در اختیار شما دوستان و همراهان وبسایت قرار بدم. در ضمن، اگر هر کدوم از شما دوستان عکسی از قسمت خاصی از روستا که خاطره داره و میخواد ببینه رو خواست میتونه در قسمت نظرات بنویسه تا براش قرار بدهیم.
متاسفانه از این وبسایت هیچ حمایتی نشده و کاملا به صورت خودجوش ایجاد شده و فعالیت در آن مستلزم انگیزه می باشد.از همه شما دوستان خواستارم لطفا با نظرات سازنده خودتون منو در امر مدیریت بهتر وبسایت کمک و در اداره آن ترغیب کنید.
تصویری که در زیر مشاهده میکنید یک نمونه از تصاویر می باشد که مربوط به حدود 30 سال قبل و زمانیست که اهالی روستا برای رفتن به جبهه جمع شده و دقیقا قبل از سوار شدن به اتبوس ها عکس گرفته شده است.اگه دقت کنید تمام افراد داخل عکس رو خواهید شناخت.
دوباره خداوند لطفش را شامل حال ما نمود و با باریدن برف تمام روستا سفید پوش شد.یه روز برفی خیلی زیبا رو با دوستان کنار هم تجربه کردیم.
در زمان های قدیم، مردمان روستا به وقت باریدن برف با مساعد بودن هوا ، برای شکار کبک به اطراف روستا و کوه ها می رفتند و ضمن تفریح کبک هم شکار می کردند.
وقتی همه جوان های روستا با هم به کوه می رفتند، صدای پژواک خنده ها و بگو بخند هایشان گوش اندوه را کر و تمام دشت ها را هم خوان خود می کرد.پیاده روی های طولانی و چای آتشی در میان سرمای نازک طیبعت، گرما بخش وجود همه بود.
امروز هم به رسم آن روز ها جوانان روستا به صورت نمادین برای شکار کبک راهی دشت ها شدند و یک بار دیگر برگی از خاطراتی که از قدیم شنیده بودم برایم نمایان شد. اما فرقی داشت که این بار نه شکار کبک بلکه برای تفریح و یادآوری خاطرات سبز آن روزها بود.
شمار زیادی ار افراد در این پیاده روی شرکت کردند که در تصاویر زیر به نمایش در آمده است.این پیاده روی از روستا تا نزدیک به دولت آباد ادامه داشت.اگرخاطراتی در این زمینه دارد لطفا در قسمت نظرات ذکر کنید تا برای نمایش عموم قرا گیرد.
برای مشاهده تصاویر بیشتر لطفا به ادامه مطلب رجوع کنید.
خدا را به خاطر بارش رحمت بی کرانش سپاسگزاریم و در زیر باران همه با هم دعا می کنیم.این روز ها بارش رحمت الهی آنچنان نشاط را بر دل مردم هدیه داد که شادمانی چمدان به دست دوباره از راه رسید. نگاهی به اطراف انداخت، تبسمی زد.آنگاه چتری که روی سر داشت را جمع و قدم زنان راهی کوچه ها و مهمان خانه دل مردم شد...
سری اول از عکس های مراسم عزاداری ایام محرم رو براتون قرار دادم.این تصاویر مربوط به شب تاسوعا و روز عاشورا می باشد.سری دوم تصاویر هم انشالله به زودی در اولین فرصت بر روی وب سایت قرار خواهد گرفت.
امسال هم این مراسمات به نحو عالی با ادب و احترام هرچه تمام تر برگزار شد و یک بار دیگر چه زیبا دلمان را شستشو دادیم میان اشک هایی که از چشم ها جاری بود.
برای مشاهده تصاویر بیشتر لطفا به ادامه مطلب رجوع کنید.
یادش بخیر این مینی بوس قدیمی و مردمان با صفایی که صدای نماهنگ خنده ها و حرف هاشون هنوز تو گوشمه.
یادش گرامی و بخیر، راننده عزیز این مینی بوس قرمز رنگ ؛
عمو محمد که دیگه خیلی وقته در میان ما نیست.(برای شادی روحش صلوات)
یادش بخیر جاده قدیم روستا از طرف حسن آباد که برای رفتن به شهر باید نصف راه رو که خاکی بود طی میکردیم و به اتوبان میرسیدیم.
یادش بخیر بوق های ممتدی که هر روز صبح زود مردم رو به شهر فرا میخواند.
یادش بخیر سرپا ایستادن داخل اتوبوس تا روستا..
یاد تمامم خاطرات گذشته بخیر.
عکس زیر رو که مشاهده می کنید در سال 1383 گرفته شده و وقتی بوده که مردم به استقبال کربلایی ها به سر چهار راه حسن آباد رفته بودند.تو اون سال خیلی از افراد روستا برای زیارت به کربلا مشرف شده بودند.خوشحال میشم خاطراتی که از این مینی بوس دارید رو در قسمت نظرات برای نمایش عموم قرار بدید.با تشکر
امروز چند تا از تصاویر قدیمی رو براتون قرار دادم.حتما تمامی این بزرگان رو می شناسید و میدونید که خیلی از این افراد هم اکنون در بین ما نیستند.عمو محمد راننده،عمو علی اصغر(پدرجان)،حاج علی اکبر رضایی و عارف بزرگ حاج محمد رضا زروندی.
برای شادی روح همه رفتگان، علی الخصوص این بزرگان صلوات...
با سلام و آرزوی قبولی عبادات و عزاداری های شما دوستان عزیز
خیلی وقتا هستش که با دیدن یک عکس خیلی از خاطره ها برای هرکدوم از ما شاید زنده بشه و برخی اوقات هم یک تصویر فقط یک تصویر نیست، بلکه خیلی فراتر از اون چیزی میتونه باشه که چهره تصویر نشون میده.
به همین منظور، به پیشنهاد یکی از دوستان گرامی و عزیز، تصمیم بر این شد که فراخوانی جهت جمع آوری تصاویر قدیمی و خاطره انگیز قرار دهیم تا بتوانیم تصاویر زیبا و خاطره انگیز شما را برای تمامی دوست داران و هواداران وبسایت به نمایش بگذاریم.
از تمامی علاقمندان دعوت میشود تا عکس های خود را با هر موضوعی برای ما ارسال نمایند تا این تصاویر در صفحه اول وبسایت روستا به نمایش در آمده و مورد بازدید قرار گیرد.
لطفا عکس های خود را به آدرس ( Hadi.zarvandi@yahoo.com ) ارسال نمائید.
چندی قبل یکی از دوستان به نام آقا بهرام درخواست نموده بودند که تصاویری از مسابقه دو میدانی که مصادف بود با ولادت امام حسین (ع) رو در وبسایت قرار بدیم. از جزئیات این مراسم باید بگم که هر ساله روز قبل از ولادت امام حسین (ع)مسابقه دو میدانی بین جوانان روستا برگزار شده و بعد از اتمام مسابقه ، مردم روستا همراه خانواده شهدا به زیارت مرقد شهدا و اهل قبور رفته و مراسم قبار روبی و عطر افشانی گلزار شهدا با احترام هر چه تمام تر برگزار میشود.شب ولادت نیز مراسم مولودی خوانی و جشن عظیمی به مناسبت شب ولادت امام حسین(ع)برگزار شده و بعد از پذیرایی میهمانان مراسم به پایان میرسد. در مورد مسابقه دو میدانی نیز باید بگم که این مسابقه بین جوانان روستاهای اطراف نظیر شوریاب،دستجرد و جوانان روستای زروند برگزار شده و مسیر مسابقه از ورودی جاده گرماب به سمت روستا (قبل از گاوداری عمو ذبیح الله) شرو شده و با گذر از پشت فضای سبز و کنار مدرسه به مزار شهدا ختم میشود. در مسابقه امسال برادر محمد شوریابی نفراول و نفرات بعدی نیز ابولفضل زروندی و به همین ترتیب تا نفر دهم مقام آوردند که به آنها هدایی از طرف شورای اسلامی و دهیاری روستا تقدیم شد. برای مشاهده تصاویر بیشتر به ادامه مطلب رجوع کنید..
با توجه به اینکه برخی از دوستان درخواست عکس های متنوع از روستا رو داشتند، سعی نمودم تا آنجایی که امکان داشت این کار را انجام داده و حاصل تلاشم را به صورت مجموعه ای در گالری زیر برای علاقه مندان قرار دادم.امیدوارم لذت کافی را برده و ما را از نظرات سازنده خود بی بهره نگذارید.
برای مشاهده و دانلود این مراسم که توسط دهیاری روستا و جمعی از خیرین برگزار و انجام شد از نمایشگر زیر استفاده نمایید.توجه فرمایید برای نمایش فیلم به صورت آنلاین باید پلاگین Flash player بر روی مرورگر شما نصب باشد.در غیر این صورت میتوانید پس از دانلود فیلم به تماشای آن بنشینید.
با سلام اینجا کوچه باغ و مابین باغ عمو جعفر و عمو شاه محمد میباشد.
پاسخ مدیر وبلاگ:
سلام بر شما دوست عزیز
با تشکر از پاسخ و بازدید زیباتون.
درسته، اینجا همونجاس و من یادمه غروب ها وقتی این جوی ها پر آب و در امتداد مسیر، راهی زمین های مردم می شد، از از باغ عمو جعفر سیب های سبزی همراه خود هدیه می آورد که مزه آن سیب های کال هنوز هم برایم یادآور زیباترین لحظات کودکیم است.
کسی چه میداند، شاید عمو جعفر ، این مرد مهربان، خودش سیب ها را در مسیر آب قرار میداد تا کام لحظات خندان کودکی من و دوستانم راشیرین تر کند و شاید باد از طرف خداوند مامور چنین کاری بود.
خوب یادمه کفش های جفت شده کنار جوی آب و پاهایی که تا زانو زیر آب بود و در مسیری مخالف آب با کشاکش جریان آب عشق بازی میکرد.خنده هایی که تمام کوچه باغ را پر میکرد وقتی حسن (دوستم) دنبالم بود تا مرا هم آغوش آب کند و صدای گفتگوی گرم نسیم با برگ درختان و صدای راز و نیاز غروب هنگام گنجشکان با خدا...
نگاه عابرانی که با حسرت و لبخند بر لب به ما خیره و گذر میکردند و سرمای نازک آب که با حرارت خواهش آن روز ها گفتگو داشت.
همه و همه ی آن لحظات ناب کودکی یادش بخیر..
کوچه باغ و درختان کهن سالش سندی است برای اثبات اصیل بودن خاطرات سبز کودکی مان و کاش فقط یک بار دیگه، نه برای یک روز،نه برای ساعاتی، بلکه برای لحظاتی برگردیم به دوران کودکی و با شوق و ذوقی فراتر از زمان کودکی مان بدویم به دنبال سیب های غلت زنان در مسیر آب و صدای خنده هایمان را چنان بلند کنیم که زمان از شوق، لبخند به لب به تماشا بنشیند و چشمانش را ببندد و با خوابی عمیق از حرکت باز ایستد.آنگاه من و دوستانم برای همیشه در کودکی مان شادمان بمانیم...
روستای زروند، روستایی است واقع در 35 کیلومتری شهرستان نیشابور که جمعیتی بالغ بر 80 خانوار دارد.همراه با مردمانی خونگرم و مهمان نواز.
در اینجا تصویری از مرکز این روستا رو مشاهده میکنید.غروب هنگام ، نشستن در کنار این درخت کهن سال و خیره شدن به این استخر و مرغابی هایی که در آن شنا می کنند ،همراه با شنیدن صدای پرستوها و گنجشک ها، همیشه برای من لذت بخش بوده و هست.
سلام بر عطر نفس های کربلا و عجین شدن آن با بوی خوش آستان قدس رضوی ...
امروز را ما مردمان زروند باید به قلبمان حک کنیم ؛
پرچم نگین های انگشتر پیامبر؛ آقا امام حسین (ع ) و غریب القربا امام رضا امروز مهمان قافله ی کوچکمان بود .
چه زیبا بود صحنه ی بوسیدن پرچم هایتان، گوارای وجودتان؛ قبول باشد انشاالله و چه ساده میتوان عشق ورزید ،
زیارت باپای دل زیر پرچم آقا امام حسین (ع ) و امام رضا (ع ) لیاقتی بس بزرگ میخواهد و خدا این قافله ی کوچک ما را با
پاهای تاول زده و قلبهای بیقرار و روی خجل به فیضش رسانید...
اشکامان جاری بود ؛ گاهی از سر خجالت، اهی از فیض این سعادت و گاه درد فراق بود و استشمام عطر خوش کربلا و مشهد الرضا ..
مراسم مهمانواری پرچم های کربلا و آستان قدس رضوی با شور هرچه تمام تر تمام شد و دلهای کوچک ما را راهی کرد و خاطره این روز تا ابد در خاطرمان حک خواهد بود ....
سلام بر بین الحرمین دوراهی عشق و عشق ...
برای مشاهده تصاویر بیشتر لطفا به ادامه مطلب رجوع کنید...
ما سینه زنان رسم جنون باب نمودیم **جان و سر خود هدیه به ارباب نمودیم از عمق درون ناله و فریاد نمودیم** باسینه زدن زلزله ایجاد نمودیم ... محرم شد و هوای ارباب باز هم هواییمان کرد، آشفته حالی آسمان میرساند مویه های خفته ی تاریخ را , میرساند که تقویم باز ورقی خورد و" باز....!...این چه شورش است که در خلق عالم است " امسال هم چای روضه ی ارباب زمین گیرمان کرد. روضه ی ارباب بود و ما و یک دنیا اندوه و پشیمانی ... اصلا خودمانیم آمده ایم تا تماممان را از پلیدی غسل دهیم " مثل هرسالمان بود ، مراسم عزای آقا امام حسین(ع) ، سینه زنان ، زنجیر زنان،, پادوان ، مویه کنان ، سیه پوشان ... همه دلی بس سیر داشتیم ,با کوله بار خجل , "اصلا حسین جنس غمش فرق میکند ". ما آمده بودیم تا بنوشیم جرعه ای از شکوه کربلا را ,کربلا یعنی تداعی و نمود تمام واژه های مرده ی تاریخ ,,, "صبر "زینب ، "عشق "حسین ، "برادری "ابوالفضل، "بزرگی " علی اصغر ، "جسارت " علی اکبر ....و دریک کلام "حریت "حر ...و شهادت بزرگ مرد انسانیت این گونه عمری مشکی پوشمان کرد .. من از کودکی عاشقت بوده ام ،اگرچه اکنون آلوده ام،مرا بپذیر به حق پهلوی شکسته ی مادرت... أللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود...
آبان ماه 1393 هادی زروندی
امسال هم ماه محرم روستا سیاه پوش و غم عجیبی بر دل همه ما تازه شد. هر ساله محرم که میشه مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان در روستا پرشورتر از سال قبل برگزار میشه.به طوری که هر شب مجلس عزاداری و سینه زنی و سخنرانی در مسجد جامع روستا برگزار میشه. به خاطر حجم بالای تعداد تصاویر، آن ها رو به چهار بخش در وبسایت قرار خواهم داد.تصاویر روز تاسوعا ، شب عاشورا، روز عاشورا و شب شام غریبان حضرت اباعدالله الحسین (ع). تصاویر این بخش مربوط یه روز تاسوعا میباشد و مراسم طوری هستش که بعدالظهر روز تاسوعا ، هیات روستا از مسجد جامع روستا به سمت مرقد مطهر شهدا حرکت میکنه و بعد از زیارت به سوی مسجد باز میگرده. در تصاویر زیر روند این سوگواری به تصویر کشیده شده...
برای مشاهده تمامی تصاویر به ادامه مطلب رجوع کنید...
یکی دیگه از فعالیت های کشاورزی مردم روستا کاشت و برداشت انگور دیم هستش.در این روش کشاورزان سطح زمین را بصورتی شیب بندی می کنند که برای هر درختچه تاک یک حوزه آبگیر ایجاد شود، بطوریکه این حوزه آبگیر در فاصله بین دو بوته مجاور تقسیم شده باشد، با این کار آب های ناشی از بارندگی های فصلی را به سمت هر بوته هدایت نموده و بدین ترتیب استفاده بهینه از نزولات جوی بعمل می آید.
ضمناً در سالهای کم آب مثل سال پیش رو مبارزه با علفهای هرز و کنه ها با جدیت و در چند نوبت انجام می شود.بدین منظور خاک باغ را زیر رو کرده و علف های هرز رو از بین میبرند.تصاویر زیر مربوط به این همین مورد می باشد که فرد مورد نظر (محمد علی زروندی) در حال مراقبت و از بین بردن علف های هرز می باشد.
هر ساله که ماه مبارک رمضان از راه میرسه، مراسمات مذهبی خاصی تو روستا اجرا میشه که تو این پست میخوام براتون توضیحاتی بدم.
هر روز صبح تقریبا یک ساعت مانده به اذان صبح موذن روستا عمو حاج محمد شروع به دعا خوانی میکنه (که در اصلاح مردم روستا به این کار " شب خوانی " گفته میشه) تا مردم روستا متوجه سحرگاه شده و برای سحری بیدار شن.بعد از اتمام نماز جماعت صبح هم دعا های مخصوص اون روز خوانده میشه.
یکی دیگه از مراسمات، دوره قرآن خوانی هستش که هر روز بعد از نماز جماعت ظهر در مسجد روستا برگزار میشه.در این دوره هر روز یک جزء قرآن کریم تلاوت میشه.
شب ها هم بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء و سخنرانی روحانی روستا و پذیرایی از روزه داران مراسم به پایان میرسه.
تصاویر زیر بخشی از این مراسمات رو نشون میده که امیدوارم مورد پسند شما عزیزان واقع شده باشه.
لطفا برای مشاهده تصاویر بیشتر به ادامه مطلب رجوع کنید.
کسانی که روستا اومدن میدونن که روستای زروند دوتا مسجد و یک زینبیه داره که هر کدوم هر روز پذیرای عبادت کنندگان هستند.یکی از این مساجد که خیلی دارای ساخت قدیمی تریه مسجد جامع روستا هستش.خیلی وقت بود که دهیاری روستا به همراه مردم تصمیم داشتن که نمای بیرونی مسجد جامع روستا رو ترمیم کنند.خب خدا رو شکر همه مشکلات رفع شد و این پروژه با همت مردم و دهیاری به پایان رسید. تصاویر زیر قسمتی از روند اجرای پروژه رو نشون میده که تقریبا مرحله پایانی هستش.
اینم یه تصویر از مزارع گندم دیم در روستا که بنا به درخواست دوستان تو سایت گذاشتمش.
تصاویر مربوط به منطقه " سرتخت ها " (sartakht,ha) بوده و البته کسانی که با مناطق اطراف روستا به خوبی آشنا باشند این منطقه رو خیلی خوب میشناسند که مناسب برای کاشت دیم می باشد.
همین چند روز پیش یه اتفاق خیلی بد افتاد که همه ما رو ناراحت کرد.درخت کهن سالی که برای همه ما سرشار از خاطره و سرشار از مهربانی بود بر اثر طوفان ریشه هایاش زمین خاکی را وداع گفت.
این درخت توت که هر ساله پر بار بود و سایه مهربونش همیشه رو سر اهالی روستا، الان بازم داره مهربونی خودشو نشون میده و از چوب تنه خودش بخشش میکنه برای هیزم مورد نیاز مراسم در روستا.
اگه این درخت شروع به حرف زدن کنه سینه پرحرفی داره که نشون از ادم هایی میده که الان پیش ما نیستن و یا خاطرات بچه هایی که ازش بالا رفتن برای خوردن توت و یا پرنده هایی که روش لانه ساختن.نمیدونم، هر چی هست بدون خیلی دوستت داریم درخت عزیز و جای خالی نبودنت همیشه احساس خواهد شد.
کاش خیلی از ما آدم ها مهربونی رو از این درخت کهنسال یاد بگیریم.
خیلی وقتا هستش که با دیدن یک عکس خیلی از خاطره ها برای هرکدوم از ما شاید زنده بشه و برخی اوقات هم یک تصویر فقط یک تصویر نیست، بلکه خیلی فراتر از انچیزی میتونه باشه که چهره تصویر نشون میده.حتما راننده مهربون این مینی بوس رو هم یادتونه، خدا رحتمش کنه عمو محمد رو که همین چند ماه پیش از بینمون رفت.
یادش بخیر،
هر روز صبح صدای بوق این مینی بوس مردم رو به شهر فرا میخوند.از همه دوستان خواهشمندم هر خاطره ای که از این مینی بوس دارن رو تو قسمت نظرات بنویسن و اگه مایل بودن خاطراتشون رو به آدرس ایمیل مدیر وبلاگ ایمیل کنن تا خاطراتشون تو صفحه اول وب سایت برای سایرین نمایش داده بشه.
با توجه به اینکه مدت یک سالی میشه که امکان درج مطالب جدید در وبلاگ را نداشتم، از تمامی دوستان و علاقه مندان به وبلاگ عذر خواهی میکنم و خواهشمندم که منو با نظرات و انتقاد های خودشون در هر چه بهتر نمودن این وبلاگ یاری کنند.
این مدت که در خدمت مقدس سربازی به سر میبردم گاهی به وبلاگ سر میزدم، ولی مجال نوشتن مطلب جدید رو نداشتم.ولی از این پس تمام تلاشم را کرده تا وبلاگ آنطوری که باید بروز شود.