بسمه تعالی
تصویری که در زیر مشاهده می کنید مربوط به مکانی خاص در نزدیکی روستا می باشد. این مکان که به کفچ آغال چغک مشهور است سندی است بر اصیل بودن خاطرات کودکی همه ما و برگی است شیرین در دفتر خاطرات ناب کودکی همه بچه های روستا از قدیم تا هم اکنون.
همه کسایی که در روستا زندگی می کردند یا مدتی در روستا بوده اند محال است که از این مکان خاطره نداشته باشند.من خودم خاطرات زیادی از این مکان دارم که در شرح این مکان تنها به خاطره ای زیبای از یکی از بچه های روستا که زحمت کشیده و برای ما نوشته اند بسنده می کنم.
برای مشاهده کامل تصاویر و خاطره لطفا به ادامه مطلب رجوع کنید.
این خاطره که مربوط به سه سال قبل می باشد رو خود حسن آقا نوشته و من فقط تایپش کردم.
نویسنده : حسن زروندی ......( 13 ساله)
عنوان خاطره: بعدالظهر به یاد ماندنی
بسمه تعالی
یک روز از روزهای تابستان که هوا خیلی گرم بود،من و یکی از دوستانم گوسفندانمان را از باربندمان بیرون آوردیم و راهی کفچ آغال چوغک شدیم.چون شنیده بودیم آنجا خیلی علف زیاد داره.در حین رفتن به آنجا تلخمون هایمان را از زیر لباسمان در آوردیم.راستی این را نگفته بودم،ما واسه اینکه شورای روستایمان تلخمونهایمان را نبیند و نگیرد،انها را زیر لباسمان قایم گرده بودیم.
من یک سنگ را برداشتم و در کاسه تلخمون گذاشتم و یک چغک را هدف گرفتم.
ناگهان کاسه تلخمون را رها کردم ، نزدیک بود به چغک بخورد...حیف شد نخورد.دوستم به من گفت :
....
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
:: ادامه مطلب